آنجا که فرهنگ رنگ می بازد، جماعت به ظاهر فرهنگی نیز(همچون رضا ب.ر) قهقهه زنان به تصویر سوزاندن شاهنامه می خندد.
یا آن دیگری، آن سابقا چپی که چپ بودن را نه به عنوان یک راه تعالی انسان بلکه به خاطر مُد بودن برگزیده بود،(صرفا برای آن که در زمان حال نیزمطرح باشد و ایضا اگر آمریکا حمله کرد، شاید وزیر کُلتورشود) از زبان پدری (!) خود می گوید.
در این اوضاع واحوال بد نیست طنزی از رضا قاسمی را با هم بخوانیم که گویای بی منطقی این عزیزان است:
باقر کتابدار
یا آن دیگری، آن سابقا چپی که چپ بودن را نه به عنوان یک راه تعالی انسان بلکه به خاطر مُد بودن برگزیده بود،(صرفا برای آن که در زمان حال نیزمطرح باشد و ایضا اگر آمریکا حمله کرد، شاید وزیر کُلتورشود) از زبان پدری (!) خود می گوید.
در این اوضاع واحوال بد نیست طنزی از رضا قاسمی را با هم بخوانیم که گویای بی منطقی این عزیزان است:
باقر کتابدار
بیانیه اعلام استقلال کشور اصفهانستان
ما اصفهانیهای مقیم مرکز، پس از تحمل 1400 سال ستم ملی اعراب، 1000 سال ستم ملی ترکها، 50 سال ستم ملی مازندرانیها، و سی وسه سال ستم ملی خلفای هندی و ترک تصمیم گرفتهایم استقلال سرزمین عزیزمان اصفهانستان را از خاک کشور عزیزمان ایرانستان اعلام بکنیم. در راستای رفع ستم ملی از اصفهانیها اقدامات زیر را هرچه زودتر(و در صورت امکان هرچه سریعتر) خواستاریم:
ما اصفهانیهای مقیم مرکز، پس از تحمل 1400 سال ستم ملی اعراب، 1000 سال ستم ملی ترکها، 50 سال ستم ملی مازندرانیها، و سی وسه سال ستم ملی خلفای هندی و ترک تصمیم گرفتهایم استقلال سرزمین عزیزمان اصفهانستان را از خاک کشور عزیزمان ایرانستان اعلام بکنیم. در راستای رفع ستم ملی از اصفهانیها اقدامات زیر را هرچه زودتر(و در صورت امکان هرچه سریعتر) خواستاریم:
یک ـ اخراج
فوری ریزی های مقیم اصفهان (اهالی ترک زبان زرین شهر فعلی) و منتقل کردن
آنها به طور کلی به جایی که عرب نی انداخت؛ یعنی به همان ترکستان.
دو
ـ جایگزینی زبان فعلی با زبان باستانی اصفهانیها (زبانی که امروزه فقط در
ناحیه ورنامخواست به آن گویش میشود). در این زبان به عنوان مثال از عبارت
زیبای «ویزُم وَخسادِس» استفاده می شود نه از عبارت وحشتناک «موهای تنم
سیخ شده است» یا از «اُ چِدِس؟» بجای «اوهوی، تو را چه شده است؟».
سه
ـ انتخاب فوری زبان فرانسه یا انگلیسی یا لا اقل زبان آلمانی به عنوان
زبان رسمی اصفهانستان تا ما هم هرچه زودتر نافمان وصل بشود به ناف فرهنگ و
علوم کشورهای راقیه.
چهار ـ احیای دوباره رودخانه زاینده رود و فراهم کردن مقدمات آب آوریی آن. یعنی خلاصه بازگرداندن آب رفته به جوی.
پنج ـ برگرداندن نام سپاهان به اصفهان و ویران کردن فوری
عمارت عالی قاپو، مسجدشاه و بطور کلی میدان هشت بهشت و ساختن عمارتهای
باستانی تازه بجای آنها یا در صورت امکان ساختن یک زمین فوتبال تازه
درآنجا.
شش ـ اعادهی دوبارهی پایتخت به شهر اصفهان و ارتقاء در و دهات اطراف به مقام استان.
در
پایان استدعا داریم سایر اقوام و ملیتهای مقیم ایران مظلومیت ملت ستم
دیدهی اصفهان را درک کرده و مصائبی را که بخصوص در زمان شاه عباس و
جانشینانش (همه ترک زبان) و نیز در زمان حاکمیت قجرها (ایضاً ترک زبان) و
از آن بدتر در دوره زمامداری هشت ساله نخست وزیرخلیفه اول(ایضاً ترک زبان) و
نیز در زمان خلافت بیست و سه ساله خلیفهی فعلی (ایضاً ترک زبان) متحمل
شدهایم از یاد نبرند. ملت غیور ایران باید بخاطر داشته باشند که در دوره
شاه سلطان حسین صفوی(ایضاً ترک زبان) فرزندان ستم دیده اصفهانی بر اثر
فرچهمالی های مدام این پادشاه یک جاییشان بطور کلی پاره شده است. از آن
بدتر، در زمان حملهی تیمور و محمود افغان و نیز در زمان حمله سایر هموطنان
عزیز حاکم بر ایران، ما مجبور بوده ایم در مجموع قرنها سگ و گربه بخوریم.
باور نمیکنید بروید تاریخ را ... عوعو... بروید تاریخ را میومیو... بروید
عوعو را میومیو... بروید میومیو را عوعو... بروید میوعو را عومیو... بروید
عومیو را میومیو...
زنده باد اصفهانستان، پاینده باد ایرانکمیته اصفهانیهای مقیم مرکز، شعبهی پاریس
۱ نظر:
اگر به اوضاع سیاسی ـ اجتماعی ایران توجه نداشته باشیم، می توان آن را هجو (و نه طنز!) جالبی بشمار آورد؛ از همین رو، هجونامه ای ناشایست است؛ به این دلیل که ستم ملی در کشورمان را که با آغاز رشد بورژوازی در ایران پیوندی ناگسستنی دارد، نادیده گرفته و پیکار خلق های ترک و کرد و دیگر خلق های ایران را ریشخند می کند.
چنین هجوی در شرایط کنونی به سود رژیم تبهکار جمهوری اسلامی در سرکوب هرچه بیش تر خلق های ایران است!
ب. الف. بزرگمهر
ارسال یک نظر